لطیفه های قرآنی
اطمينان قلبي
همسايه «اصمعي» از او چند درهم قرض كرد. روزي اصمعي به او گفت: آيا به ياد قرضت هستي؟ همسايه گفت: بله، آيا تو به من اطمينان نداري؟ اصمعي گفت: چرا، مطمئنم؛ اما مگر نشنيدهاي كه حضرت ابراهيم عليه السلام به پروردگارش ايمان داشت و خداوند از او پرسيد: «اَوَ لَمْ تُؤمِن»؛ «مگر ايمان نياوردهاي»؟ ابراهيم عليه السلام پاسخ داد: «بَلي ولَكِن لِيطْمَئِنَّ قَلبي»؛ اطمينان قلبي
نظرات شما عزیزان: